الینا و دوستش سانای جون تو مهمونی آی نور عزیز(دختر همکار عزیزمون)
الینا و دوستش سانای جون تو مهمونی آی نور عزیز(دختر همکار عزیزمون) 
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
نظرات (3)
پریسا مامان سانای
5 بهمن 92 19:03
مامان الینا
پاسخ
5 بهمن 92 19:03
( با ریتم بخونش عزیزم )
ماشالله ماشالله ماشالله ... ماشالله به سرعت ماشالله
ماشالله الینا ماشالله..... ماشالله به سانای ماشالله
ماشالله سمیرا ماشالله....
دختر چه سرعتی داری تو مرسی بابت عکسا دستت درد نکنه
همیشه به مهمونی و خوش بگذره و دیگه هیچ وقت الینا شیطونی نکنه و دل تو رو نلرزونه
مامان الینا
پاسخ
سلام خاله جون چقدر شعر خوبی گفتی کلی دلمونو شاد کردی .دیدی که تو مهمونی چیکار کردم این مامای ما رو بگو بعد مهمونی از ترسش یه پنج ساعتی گریه کرد خاله دست خودم نیست باید همیشه مامان بیچارمو اذیت کنم
لیلا
28 بهمن 92 17:53
28 بهمن 92 17:53
سلام فدات واقعا محشره یه کوچولو اومدم خوش آمد بگم به الینای خاص می دونی که سرم شلوغه حتما سر میزنم
سلام گلم خوش اومدی شرمندمون کردی آره میدونم تو رو خدا اگه کاری داشتی که از عهده ی ما هم بر می اومد تعارف نکن روی ماه خوشکل خاله رو ببوس
سلام گلم خوش اومدی شرمندمون کردی آره میدونم تو رو خدا اگه کاری داشتی که از عهده ی ما هم بر می اومد تعارف نکن روی ماه خوشکل خاله رو ببوس
رقیه غفاری
28 بهمن 92 18:25
]che dokhtaraie nazi
مامان الینا
پاسخ
28 بهمن 92 18:25
]che dokhtaraie nazi مامان الینا
پاسخ
وای رقیه جان قوربونت برم به ما سر میزنی خودت میدونی چقدر دوست دارم تو زلالترین کسی هستی که میشناسم الهی خوشبخت بشی
مطلب بعدی
روزی که الینا خانم مهمان خونه عمو داود و زن عمو زینب بود
مطلب قبلی
شیطون بلا و آذر ماه
