تولد چهار سالگی
نفسم دیروز یعنی بیست و دوم اردیبهشت سالروز تولدت بود یعنی درست چهار سال پیش این موقع ها بود که من صاحب یه فرشته کوچولو شده بودم چقدر به داشتنت میبالم پاره تنم .امسال هم مثل سه سال پیش مامانی وبابایی برات یه تولد خوشگل گرفتن که عکساشو تو اولین فرصت برات میزارم .ماه پاره ام امسال به احتمال قوی آخرین تولدت تو خونه قدیمیمون بود بالاخره بعد سه سال بلاتکلیفی تو مسله خونه که نمیتونستیم تصمیم به فروشش بگیریم یا بکوبیمش واز نو بسازیم تصمیم به کوبیدن خونه گرفتیم درسته مامان اول راضی نبود سختی ساخت خونه رو به جون بخره و میخواست عوضش کنن ولی وقتی دید بابایی به خاطر موقعیت خونه راضی به فروشش نیست واگه بفروشتش همیشه از این که فروختتش ناراحته راضی شد بکوبن که ایشالا برامون خوش یمن باشه .قراره بعد نیمه خرداد خونه اجاره ای بگیریم به خاطر این نمیدونم سال آینده خونه جدید خودمونیم یا جای دیگه.از خودت بگم هزار ماشالا خیلی خانم تر شدی وعاقل تر از شیرین زبونیت که هزار ماشالا هر چی بگم کم گفتم