یه خاطره ی خوب
ماجرا از این قرار شروع شد که مهسا خالم که کوچکترین خاله ی منه قرار گذاشتیم که من و مهسا خاله و دختر خالم که اسمش هستی بریم کافی شاپ و از اونجا بریم؟ پارک مهر 🤩😍
خلاصه ما رفتیم کافی شاپ البته اسم کافی شاپ گل سرخ بود همگی بستنی ایتالیایی که شکلاتی بود😋
بعدش رفتیم پارک مهر با دختر خالم سوار یوربانجی،ترامپولین،سرسره بادی ، ماشین برقی سوار شدیم 🥰
خالمم هم سوار کشتی صبا شد.
وقتی هم که می خواستیم بریم خونه من و دختر خالم خیلی تشنه بودیم به خاطر همین آب معدنی خریدیم.
وقتی اومدم خونه دیدم ساعت ده و نیم😅😐
🦄🦄برای من این خاطره خیلی خاطره ی خوبی بود🦄
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘💜💜💜💜💜💜💜💜❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💫💫💫💫💫💫💫💫💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی