الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

@@@الینا @@@دلیل زنده بودنم

من الینا هستم ۹ ساله به وبلاگ من خوش اومدید

بهمن ماه و پاره تنم

الینای نازم این ماه تقریبا  تمامی رنگها رو به خوبی تشخیص میدی و اونقدر عاشق خمیر بازی هستی که منو مجبور کردی به خاطر ترس از عوارض آلودگی دستات با مواد شیمیایی خمیر بازی که مدام تو دستات بود همشونو انداختم سطل آشغال .وقتی عکسهای وبلاگ سانای جون رو میبینی با دستات موهای فرفریتو میچسبونی به سرت که مثلا صافش کنی بعد میگی مامان موهام شبیه موی سانای شد.عاشق کارتون باب اسفنجی هستی وبه خاطر همین امروز عمو محمود برات عروسک باب اسفنجی با یه عروسک خوشگل دیگه خرید.از بین رنگها رنگ سبز رو دوست داری ووقتی میخوام برات یه چیزی بخرم دوست داری سبز رنگ باشه بعد اونو میگیری دستتو با تمام وجود میگی من عاشق رنگ سبز هستم ببین چقدر خوشگله این ماه نقاشی خرس و ...
17 فروردين 1393

درد دلهای مادرانه

دخترم خیلی وقته مامان حال و هوای دیگه ای داره نمیدونم چرا! ولی اینو میدونم که خیلی فرق کرده همون دختر جوانی که همه فکرو ذکرش کتاب و دفترش بودومدام به آرزوهای دورو نزدیکش فکر میکرد نیست دخترم مادرت گذشته از بهارهایی که زمستان کرده فرق زیادی کرده دیگه براش زندگی ففط به رنگ آبی نیست آنقدر دل نگرانی و اضطراب داره که نمیتونه دیگه حتی به خودش فکر کنه چه برسه به این که برای خودش یه وقت آزاد داشته باشه .دخترم مادرت مادر شده.کلمه ای که گر چه کوتاهه ولی به اندازه تمام دنیا معنا داره !دخترم مادرت دیگه اون دختری که فقط به فکر خودش بود نیست .مادرت خیلی فرق کرده مادرت...........مادر شده !نفسم پاره تنم دلم پر از حرفهایی که زبان از گفتنش عاجزه! ول...
28 بهمن 1392

روزی که الینا خانم مهمان خونه عمو داود و زن عمو زینب بود

  این عروسکی که تو همه عکسها بغلته رو زن عمو از مشهد برات سوغاتی آورده             اینجام داری به زن عمو نگاه میکنی که ببینی اجازه میده تلویزیونشونو به روز تلویزیون خودمون بندازی           اینجام چون به هدفت رسیدی واجازه گرفتی با خندت دلبری میکنی و مشغول خرابکاری میشی         دخترم با وزن دو کیلو پایین تر از حد نرمال در حال ورزش برای لاغر کردن شکم       ...
5 بهمن 1392

شیطون بلا و آذر ماه

الینا جونم این ماه خدا رو شکر زیاد از گلایه خبری نیست.نسبت به ماه قبل خانم تر شدی و کمتر اذییتم کردی١٩ این ماه تو برای بار دوم دختر دایی شدی عمه سارا صاحب یه نی نی کوچولو شد که اسمشو گذاشتن مهدی. ٢٠ آذر هم تولد دختر خاله هستی دعوت بودیم که خیلی بهت خوش گذشت اونقدر با هستی شلوغ کردید و بالا پایین پریدید که نتونستیم یه عکس ازتون بگیریم (قوربونت برم مثلا گفتم این ماه آروم تر شدی شیطون بلا) این ماه  ماشالاخیلی باهوشتر شدی مطالبی  از کتابت که ماههای قبل قادر به درکشون نبودی الان خیلی راحت متوجه میشی تا یادم نرفته بگم یکی دو ماهه اسم عروسک محبوبتو از علیرضا(اسم پسر عمه)به امیر علی(اسم پسر خاله) تغییر دادی و شب و روز تو کیسه خواب نوز...
3 بهمن 1392

دیماه و نفسم

خوشگل مامانی این ماه فصل امتحانات مدرسه و دانشگاه بود ومامان طبق روال سالهای قبلی که طالب علم بود زیاد این ماهو دوست نداشت.عزیز دلم این ماه بازم شلوغ شدی میتونم بگم دیگه شلوغیت به اوج خودش رسیده و منو باز کلافه کردی رنگهای سیاه و سفید وسبز و نارنجی و آبی و زرد رو خیلی خوب تشخیص میدی ولی تو تشخیص رنگ قرمز یه کوچولو اشکال داری این روزا بهترین تفریحمون اینه که بابایی شعر آذری با مزه ای که در وصفت گفته رو بخونه و تو برقصی . همچنان شدیدا مامایی هستی و اگه خدای نکرده بابایی یه نگاه چپ بهش بکنه پشیمونش میکنی امروز یه اتفاق جالب برات افتاد وقتی که مثل همیشه میخواستم به زور بخوابونمت دیدم چندین دقیقه ست که حواست به خودت نیست مدام محکم با دستت پات...
3 بهمن 1392

بلاخره برف امسالم رسید

امروز سیزده آذره.و امروز برای اولین بار توی سال نود دو برف بارید صبح ساعت شش بیدار شدیم و برای رفتن به مدرسه آماده شدیم   شب برف باریده بودو هوا خیلی سرد بود عزیزم خیلی نگرانت بودم به خاطر اینکه قرار بود امروز رو ببرمت خونه حاجی ماما وباید تو اون سرما از خونه خارجت میکردم از طرفی سرما هم خورده بودی .توی افکارم غرق شده بودم که یکی از همکارهای بابا زنگ زدو گفت تو شبکه اردبیل زیر نویس کردن که تعطیله.منم با خوشحالی پریدمو تلویزیون رو روشن کردم دیدم خداروشکر هم بابا تعطیله هم من!!!!!!    بالاخره بعد خوردن صبحانه دوباره گرفتیمو خوابیدیم تا یازده !بعدازظهرم بعد اینکه هوا کمی گرمتر شدو برفا آب شد با هم رفتیم حیاط و با ...
27 دی 1392

عکس تولد تا دوسالگی

عکس تولد دو سالگی الینا در حال زیارت  امامزاده سید ابراهیم لاهرود همراه یکی از دانش آموزانم   کیک تولد 28 سالگی خودم  و2 سالگی گلم الینا .بعداز خراب کردن تزیینات و برداشتن عروسکها از تو لحاف خامه ای توسط الینا خانم بلا (از اونجایی که تولد من و الینا جونم تو یه روزه )     عکس تولد یک سالگی الینا با دختر خاله هستی       مامان قربون خندت بشه بالای سر بابایی چیکار میکنی؟                   وقتی با گیلاس حیاط آقاجون عکس می...
14 دی 1392