الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

@@@الینا @@@دلیل زنده بودنم

من الینا هستم ۹ ساله به وبلاگ من خوش اومدید

عکسهای جدید نفسم

عزیزم سلام یه مدت برات مطلب ننوشتم به خاطر همین دلم خواست برات چند سطری بنویسم.جگر گوشه ام  بیست شهریور عروسی عمو محمود بود که چند روزی  مشغول عروسی بودیم که خداروشکر خیلی بهت خوش گذشت.ایشالا عمو محمود و زن عمو سعیده خوشبخت بشن.با این که از شانس مامانی دوره ضمن خدمت کل تابستون موند و درست روز عروسی شروع شد ولی مامانت یه ساعت از عروسی رو از دست نداد از استادشون دو روز اجازه گرفت وبعد عروسی  رفت دوره  هر چی عکس تکی  از عروسی ازت گرفتم بر خلاف دست جمعی ها هیچ کدوم خوب نیوفتادن از بس در حال ورجه ورجه بودی  راستی روز عروسی حاجی ماما و مهسا خاله از مشهد برگشتن و کلی سوغاتی نصیب  تو وهستی شد که مثل همیشه مهسا خاله...
6 مهر 1393

تولدت مبارک

الینای عزیزم دیروز یعنی بیست ویک مرداد اولین سالگرد ایجاد این وبلاگ بود ذاتا آدمی نیستم که دقیقا تاریخ مناسبت ها یادم بمونه ولی بنا به عادت چند ماهه که تاریخ مناسبتها رو یادداشت میکنم این مورد هم از قلم نیوفتاد .گلم اولین تولد وبلاگت مبارک.ایشالا توش پر باشه از اتفاقات خوب. دیروز فال اردیبهشتی هارو میخوندم که همش در مورد من صدق میکرد به خصوص اینکه نوشته بود مادر های سخت گیری هستن.تو یه روز متولد شدن ما خیلی مزایا داره به خصوص اینکه میدونم که همدیگرو بیشتر درک خواهیم کرد                             ...
22 مرداد 1393

عکسهای خرداد ماه وتیر و مرداد

      الینا خانم در حال خوردن توت     حاجی ماما وخاله هر چی توت از درخت میچینن من زود زود بخورم تموم بشه             دریاچه شورابیل اردبیل خرداد     خیلی اصرار داشتی سوار قطار بشی ولی همین که سوار شدی میخواستی پیاده شی     حاجی ماما والینا عید فطر     آستارا       آستارا               جاده اهر تبریز     ...
16 مرداد 1393

الینا واین روزها

الینای عزیزم چند شب بود موقع خوابیدن همش از من میپرسیدی چرا همش روز میشه بعد شب.ومن مثل همیشه برات توضیح میدادم.تا اینکه چند روز بعد اینبار سوالتو با لحن عصبانی که چرا منظورمو نمیفهمی پرسیدی.اینبار بود که فهمیدم منظورت تکراری بودن روزوشب بوده.برای منی که همیشه وهر روز به گردش بردن تو وپر کردن وقتت به بهترین وجه کارم بود کمی ناراحت کننده بود پرسیدم چرا تکراریه ؟گفتی آخه خسته شدم همش روز میشه بلند میشیم بعد دوباره شب میشه باید بخوابیم تا کی اینجوریه.ذهنم هنگ کرده بود جوابی برای سوال یه بچه سه ساله نداشتم ناراحتیم چند برابر شد چه قدر زود به تکراری بودن این دنیا پی برده بود با سرعتی که تو رشد درک وفهمش ازش میدیدم میدونستم به همین زودی ها پی...
16 مرداد 1393

عکسهای تولد سه سالگی گلم

الینا جان بالاخره چند تا عکس از تولدت به دستم رسید.وقتی دیدمشون دلم به حالت سوخت اون شب من سرم با مهمونا  گرم بود که متوجه نشده بودم این علیرضا خان چقدر اذیتت کرده از دست اون که همش دنبالت بود تا کاغذ کادو  هدیه هاتو پاره کنه چندتاییشو زیر کیک قایم کردی که بعد اینکه عکسها رو باهم میدیدیم برام توضیح دادی                           ...
29 خرداد 1393

الینای من در سه سالگی

  پارک جنگلی   حیاط آقاجون اینا       قوربونت برم نمیدونم اینو از کجا یاد گرفتی  تا میخوام ازت عکس بگیرم میگی یه لحظه مامان صبر کن تا دستامو اینجوری کنم بعد عکس بگیر     اینم یه مدل دیگه   بعله مدل شدن دختر ما تمومی نداره قوربونت برم بالشتو بغل کرده بودی و غرق افکارت بودی که من این لحظه رو شکار کردم عزیزم اونجا رفتی  چیکار بیا پایین.به قول مامان سانای جون یواش یواش الینای حقیقی و شیطون بلا چهره واقعیشو نشون میده  ...
7 خرداد 1393

ابتکار برفی

الینا جونم اولین چیزی که با برف ساختی به قول خودت یه پرنده بود که بعد  این که تمومش کردی آوردی خونه تا  سرما نخوره   ...
31 ارديبهشت 1393